پيام

اقاشير حفاظ
91/9/27

+ بزرگي ميگه وقتي مشکلي برات پيش مياد از خدا شاکي نشو چون :

اگر با من نبودش هيچ ميلي ---- چرا ظرف مرا بشکست ليلي ؟

عوض کردم عکس رو - صفحه رو رفرش بفرماييد

خواهش ميکنم

اون بزرگ راست گفته ولي شيدايي كار هر كس نيست.... من توانش رو نداشته باشم عشق بازي با خدا برام سخته! اونوقت نميتونم طاقت بيارم...

نه همه جا عشق بازي نيست! گاهي اوقات نتيجه تصميمات غلط خودمون تو زندگي هست، گاهي اوقات هم کفاره هست. البلاء للولاء مال خيلي باحال هاست... که من بيچاره جزء شون نيستم!

اي كه مرا خوانده اي! دوست عزيز! گاهي بعضي چيزا رو خدا ميندازه بجونت اما تو كاري نكردي! يعني مجازات يه گناه نيست! ميدوني مثلا يه چيزي كه از روز اول كه بياي تو دنيا باهات بياد.... تو سرنوشتت قرار بگيره... اون تقصير ما نيست! بلكه خداست كه اينجوري ميخواد... حالا اگه تو نخواي بازم كاري نميتوني بكني جز اينكه وايسي و له بشي....

حرف من اينه كه اون مشكل كه از اول بسته به جون ما! چرا بايد باشه؟! ميخوام راحت زندگي كنم... بدون دغدغه ي فرداها و بيماري..... بدون مشكل.... بدون سختي.... يعني مثل بقيه.... لااقل مثل اين همه آدم كه از يه نعمت برخوردارن... نعمت سلامتي....

خيلي از همين سالم ها مشکلاتي دارن که ...

مثلا چشونه همين سالما؟ نون ندارن؟ آب ندارن؟ كار ندارن؟ عوضش سلامتي دارن... هوم؟! اين مرض سخت تره يا نداشتن نون و آب؟ اين سخت تره يا مشكلات آدماي ديگه؟! خوبه هر روز بري بيمارستان؟! هر ماه كارت رفتن پيش دكتراي جور و واجور باشه؟!.... اونم به خاطر 4 روز دير به دنيا اومدن! انقدر مريضي به جونت انداخته باشن!... يعني از روزي كه پا به دنيا گذاشتي به خاطر كمبود اكسيژن يه بيماري باهات باشه.... نميتونم بفهمم.

عدالت خدا..... خداي عادل؟.... خب! خدا چي جاش بهم داده؟ چي ميده جاش به من؟!..... تو زندگي هم هزاران گرفتاري دارم.... تا امروز كه چيزي نديدم.... خوشي نداشتم.... نميدونم خدا چه جوابي واسه حق ضايع شده ي من.... واسه محروم كردنم از روز اول.... ميتونه داشته باشه.... چه جوابي داره؟! هوم؟! چه جوابي دايي؟!

چيز هايي هست که فقط از دست بدي متوجه ميشي...

مثلا چي دارم ديگه؟ مگه ميدوني دار و ندار من چيه؟!

خبر نداري و هي شعار پشت شعار...

از قديم گفتن يکي از راه هاي خدا شناسي خود شناسي هست... سعي کنيد بيشتر خودتون رو بشناسيد.بشينيد داشته ها و نداشته هاتون رو روي کاغذ بنويسيد... عادلانه اينکارو انجام بديد...

ما از اول رو زمين زوري اووردنمون... زورشون هم به ما مي چربه.... خدا برنده ست.... اين وسط من مثلا اعتراض داشته باشم يا نداشته باشم مگه مهمه؟!... من کاره اي نيستم.... من يه مخلوقم و اونه که همه کاره ست.... من خودم رو نمي شناسم... نميخوام بشناسم.... اون گفته حريص و ناسپاسِ انسان!... لابد همينه ديگه...

گفته کم طاقتِ انسان! لابد همينه ديگه!... ديگه دنبال چي برم؟!... بذار هموني که خدا ميگه همون باشه... ما خدا رو به قدر خودمون شناختيم... هرکس يه جور مي بينه خداش رو...

خداي من خيلي باحاله ولي اوورده منو که خودش باهام حال کنه.... هر کاري دوست داره بکنه و خدايي کنه و منم نبايد هيچ حرفي بزنم...

اين وسط مسطا هر چي بشه مهم نيست ديگه! نه؟!... آخرشم که مي فرستمون توي جهنمش...

بي خيال.... من به قدر توانم دارم بندگي ميکنم.... دلمم گرفته از اين زمين و دنياش... آخرشم ببينم کرمش چقدره... چي ميده به من عوضِ اين همه زجري که دارم ميکشم...

صبر داشته باش برادر ... بعد از سختي اسانيست...