بلند صلوات : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هرکدام از چشم هایش یکی دوتا مژه داشت . . .
بعضی جاهای سرش هنوز چند رشته موی کاموایی باقی مانده بود . . .
یک منحنی قرمز رو به بالا هم داشت که دورش پر از لکه های خیس و رنگی بود . . .
به نظر می آمد کسی تازه سوپ گرمی را به او خورانده باشد . . .
این طرف اتاق . . .عروسک با چشمهایی کاملا باز . . . زیر یک چادر سفید گلدار آرام خوابیده بود . . .
_ کو چولوی من بهتر شدی ؟
دست کوچک سفیدی روی پیشانی پارچه ای عروسک نشست . . .
_آخ . . آخ . . آخ . . .هنوز که تب داری . . .
ادامه مطلب . . .