سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بلند صلوات : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

به یادم دارم تنهاباری که آیت الله بهجت رو دیدم سرم را از ترس دیده شدن صورت باطنی ام پائین انداخته و گریه می کردم؛ اما آن نگاه ملکوتی و آرامش بخش رو هرگر فراموش نمیکنم...تنها نگاه آن بزرگ مرد عرصه ی اخلاق و عرفان تا مدتها بهانه ی اشک ریختن بود....به همین خاطر همیشه چشم برزخی داشتن برخی بزرگان و ظاهر حیوانی داشتن ما بخاطر گناه و کیفیتش برایم سوال بوده و جالب اینکه مطلبی دیدم که صورت باطنی و ملکوتی رو به ادب نفس مربوط می کرد ، ... به نظرم بد نیست شما هم بخوانید:

* صورت مُلکی ظاهری و ملکوتی غیبی
اهل معرفت در این باب مطلبی دارند که به وسیله آن، برای ما روشن می سازند، چرا انبیا و اولیا، این قدر روی اصلاح عمل تکیه می کنند. من خلاصه اش را برایتان می گویم. آن ها می گویند: انسان یک صورت مُلکیِ ظاهری و یک صورت ملکوتیِ غیبی دارد. صورت مُلکیِ ظاهری انسان، همین ظاهر انسان است که من ظاهر شماها را می بینم و شما هم ظاهر من را؛ این صورت ظاهری است. سازنده صورت ملکوتیِ غیبی ما که دیده نمی شود، خود ما هستیم؛ بر خلاف صورت مُلکیِ ظاهریمان که ما سازنده آن نیستیم.
این مطلب خیلی دقیق است. صورت ظاهری ما با تولّد و رشد بر اساس وراثت شکل می گیرد، مثلاً من که خودم را از نظر ظاهری این گونه نساختم. خدا مرا ساخته است. امّا مسأله، صورت ملکوتیِ غیبی است که من خودم آن را می سازم. صورت غیبی را با ابزار مادّی نمی سازند، مثلاً اینکه برایش نقشه بکشند و آن را طرّاحی کنند. بلکه به شیوه دیگری شکل می گیرد.
حتّی ما این را داریم عمده چیزی که سرنوشت انسان، در عوالم بعد از دنیا به آن بستگی دارد، همین صورتِ ملکوتیِ غیبی است، چه در برزخ و چه در قیامت؛ و ما این صورت ملکوتیِ غیبی را با اعمال مان می سازیم . . .

ادامه مطلب . . . 


...توسط نویسنده گرامی : شوق وصال 
نظرات ()

بلند صلوات : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

قبلش زندگینامه چندتا شهید و همسرانشون رو خوندم واسه الگو گرفتن...

خیلی برام جالب بود زندگی این عزیزان و نوع برخوردشون با هم ...نوع ازدواج و میزان مهریه و ...

مثلا همسر شهید همت درمورد ازدواجشون اینطور می گفت:
بعد از جاری شدن خطبه عقد به مزار شهدای شهر رفتیم و زیارتی کردیم و بعد راهی سفر شدیم‌.

مدتی در پاوه زندگی کردیم و بعد هم بدلیل احساس نیاز به نیروهای رزمنده به جبهه‌های جنوب رفتیم من در دزفول ساکن شدم‌.

پس از مدت زیادی گشتن اطاقی برای سکونت پیدا کردیم که محل نگهداری مرغ و جوجه بود‌.

تمیز کردن اطاق مدت زیادی طول کشید و بسیار سخت انجام شد‌.

فرش و موکت نداشتیم کف اطاق را با دو پتوی سربازی پوشاندم و ملحفه سفیدی را دو لایه کردم و به پشت پنجره آویختم‌.

به بازار رفتم و یک قوری با دو استکان و دو بشقاب و دو کاسه خریدم‌.

تازه پس از گذشت یک ماه سر و سامان می‌گرفتیم اما مشکل عقربها حل نمی‌شد‌.

حدود بیست و پنج عقرب در خانه کشتم‌. بدلیل مشغله زیاد حاج ابراهیم اغلب نیمه‌های شب به خانه می‌آمد و سپیده‌دم از خانه خارج . . .

ادامه مطلب . . . 


...توسط نویسنده گرامی : شوق وصال 
نظرات ()

 

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ

آقا بیا