
بلند صلوات : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قبلش زندگینامه چندتا شهید و همسرانشون رو خوندم واسه الگو گرفتن...
خیلی برام جالب بود زندگی این عزیزان و نوع برخوردشون با هم ...نوع ازدواج و میزان مهریه و ...
مثلا همسر شهید همت درمورد ازدواجشون اینطور می گفت:
بعد از جاری شدن خطبه عقد به مزار شهدای شهر رفتیم و زیارتی کردیم و بعد راهی سفر شدیم.
مدتی در پاوه زندگی کردیم و بعد هم بدلیل احساس نیاز به نیروهای رزمنده به جبهههای جنوب رفتیم من در دزفول ساکن شدم.
پس از مدت زیادی گشتن اطاقی برای سکونت پیدا کردیم که محل نگهداری مرغ و جوجه بود.
تمیز کردن اطاق مدت زیادی طول کشید و بسیار سخت انجام شد.
فرش و موکت نداشتیم کف اطاق را با دو پتوی سربازی پوشاندم و ملحفه سفیدی را دو لایه کردم و به پشت پنجره آویختم.
به بازار رفتم و یک قوری با دو استکان و دو بشقاب و دو کاسه خریدم.
تازه پس از گذشت یک ماه سر و سامان میگرفتیم اما مشکل عقربها حل نمیشد.
حدود بیست و پنج عقرب در خانه کشتم. بدلیل مشغله زیاد حاج ابراهیم اغلب نیمههای شب به خانه میآمد و سپیدهدم از خانه خارج . . .
ادامه مطلب . . .