سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بلند صلوات : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سرم را به زیر انداخته ام. . .

میروم

"حوصله" های تمام شده ام راهم

ـــ بی "حوصله" تر از همیشه ـــ

روی زمین میکشم و با خود میبرم . . .

آخر خوب میدانم

تو هم دیگر "حوصله" ی بی "حوصله"گی هایم را نداری . . .

. . . . .

چقــــدر داشـــتــــن تـو "حـــوصـــله" میخـــواهد . . .

بسکه نیستی . . .

ادامه مطلب . . .


...توسط نویسنده گرامی : تبسم بهار 
نظرات ()

بلند صلوات : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

گاهی جبران تلخی یک عمر زندگی با عقل . . .

حلاوت یک لحظه زندگی با دل است . . .

مثلا فقط یک لحظه

"من"باشم . . ."تو" هم باشی

ادامه مطلب . . .

 


...توسط نویسنده گرامی : تبسم بهار 
نظرات ()

بلند صلوات : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

جمعه است . . .

نشسته ام همان گوشه ی اتاق که همیشه وقتی خیلی دلم میگیرد آنجا کز میکنم...

سرم را روی زانوهایم خوابانده ام و انگشتم را مدام روی قالی میکشم و فکر میکنم . . .

مدام به این جمله فکر میکنم که :

اگر کسی اشک امامش را جاری کند . . . "ش ه ی د"نمیشود . . .

اگر کسی اشک امامش را جاری کند . . . "ع ا ق ب ت ب خ ی ر "هم نمیشود . . .

اگر کسی اشک امامش را جاری کند اصلا دیگر خدا "د و س ت ش "هم ندارد . .

نگاهش هم نمیکند . . .

شهادت؟!

چه پنبه دانه هایی را خواب میبینم . . .

ادامه مطلب . . .

 


...توسط نویسنده گرامی : تبسم بهار 
نظرات ()

بلند صلوات : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

کوزه ی سفالی را روی پا محکم کرد . .

و باز مداد را به دست گرفت . . آرام . . گل و بوته را روی تن خشک و بی روح سفال نقش میزد . . .

صدای سنتور . . .ترجیع بند سکوت نفس های آرامش شده بود . . .

اتاق کوچک اش . . . پر شده بود از کاغذ های نیم سوخته ای که

شکسته نستعلیق های مشکی عرفانی بر آن نقش خورده بود . . .

ادامه مطلب . . .

 


...توسط نویسنده گرامی : تبسم بهار 
نظرات ()

بلند صلوات : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

هرجا که سر زدم از "تو" میگفتند . . .

هر نوشته ای را که خواندم در مورد "تو" بود. . .

هرکس در حرف هایش چند بار "تو"را تکرار کرده بود . . .

هرکس هرطور دلش میخواست "تو" را توصیف کرده بود . . .

یک جا دلی از دست "تو" شکسته بود . . .

یک جا دلی برای "تو " تنگ شده بود . . .

یک نفر زیر باران "تو" را عاشق شده بود . . .

یک نفر زیر باران"تو" را از دست داده بود . . .

یک جا "تو" و موهای بلند و چشم های آهویی

یک جا "تو" و بی وفایی و کم رویی

گاهی "تو " و اشک و فراق بی انتها . . .

ادامه مطلب . . . 

 


...توسط نویسنده گرامی : تبسم بهار 
نظرات ()

   1   2   3   4   5   >>   >

 

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ

آقا بیا