بلند صلوات : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
معصومیت کودکانه ای, تکیه زده بر تکیه گاهی سرد ,تاب میخورد . . .
کسی با شتاب . . تاب را هل میداد . . .
معصومیت کودکانه ای غرق در اضطراب . . تاب میخورد . .
کودک با دستان سفید کوچکش طناب های زخیم را گرفته بود و با تمام قدرت خودش را نگاه داشته بود . . .
نگاه بی قرار و هراسانی روی تلاطم تاب میبارید و بریده بریده میخواند :
تابــــ تابـــ عباسی . . .
انگار به جای اینکه بگوید "میترسم"فریاد میزد:
تابــــ تابـــــــــــ عــــــــــــــباســــــــــــــــــی
میخواست بگوید نگه دار ...اما فریاد میزد :
تابــــــــ تابـــــــ عباسی . . .
ادامه مطلب . . .